داستان من (رضا شجاعی) :
سالها پیش که برای اولین بار خونه خریدم ، دار و ندارمو از دست دادم. هر چی که تو 10 سال زندگی مشترک رشته کردیم، پنبه شده و از بین رفت.
می خوام یه داستان تلخ برات تعریف کنم و امیدوارم برات درس عبرتی بشه و مثل من چشم و گوش بسته وارد معامله نشی.
بماند که برای خرید خونه علاوه بر پس اندازی که داشتیم مجبور شدم ماشینم رو بفروشم و بعدش مجبور به فروش طلای همسر جان شدم و باز پولمون اونقدری نشد که یه خونه مناسب بخریم و شروع کردم به زنگ زدن به دوست و آشنا که اگه پول دارین قرض بدین تا شاید بتونیم از مستاجری خلاص بشیم و خدا رو شکر خیلی ها به ما کمک کردن که بتونیم خونه بخریم و بعد اینکه
همه اینها رو که یک کاسه کردیم تازه می شد یه خونه نقلی و کوچک، تو یه جای نسبتاً متوسط خرید.
بنظرم انتخاب خونه و رفتن مدام به این بنگاه و اون بنگاه خودش به تنهایی عمر آدمو کم می کنه و خدا می دونه چقدر زجرآوره که بری تو یه مشاور املاک و تا دهن باز نکردی بهت بگن با این قیمت خونه نداریم و باید بری یه بنگاه دیگه، بعد از کلی ، این بنگاه، اون بنگاه کردن بالاخره یه مشاور املاک یه خونه نشون داد که هم به پولمون می خورد و هم سلیقه ما رو تامین می کرد، از ذوق خونه دار شدن اصلاً نفهمیدم چی شد و وقتی به خودم اومدم دیدم نشستم تو جلسه تنظیم مبایعه نامه و مشاور املاک میگه : آقای شجاعی و آقای بیدآبادی می خوام مبایعه نامه بخونم لطفاً گوش کنید و شروع کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
فروشنده: آقای یعقوب بیدآبادی با مشخصات فوق
خریدار: آقای رضا شجاعی با مشخصات فوق .
گفتو گفت تا رسید به آخر و دوباره گفت لطفاً بیایید امضاء کنید. منم مثل آدم های خل و چل دوئیدم و رفتم امضا کردم بدون اینکه به کلمه از چیزهایی که مشاور املاک خوندو فهمیده باشم .
تنها چیزی که قبل خوندن مبایعه نامه راجع بهش زیاد صحبت کردیم و متوجش بودم قیمت ملک بود، بعدش قرار شد بخشی از ثمن معامله رو با انتقال وامی که ملک داشت پرداخت کنم و فروشنده قرار شد تا 3 ماه دیگر تو خونه بشینه تا خونه جدیدش آماده بشه و بعد ملکو تحویل بده
اینها تنها چیزهایی بود که متوجش شدم. و نمی دونستم هر کدومش یه چالش تو انتقال ملکه و اینکه هر کدوم برا خودش یه در جدید تو تنظیم مبایعه نامه داره و هر کدومش ، اگه حواست نباشه به تنهایی می تونه یک خانواده رو بدبخت کنه. و مهمتر از همه نمیدونستم که مشاور املاک هم این چیزا رو بلد نیست .
سرتونو درد نیارم برای همین چند تا مورد، 3 سال طول کشید تا بتونم تمام و کمال ملکمو تحویل بگیرم و سند به نامم کنم و خدا می دونه چه قدر پول بابتش هزینه کردم و چقدر پول وکیل دادم تا حق قانونی منو بگیره که واقعا کمر منو شکوند، بعد از سه سال که خونه رو تحویل گرفتیم دیگه هیچ اشتیاقی برای رفتن تو اون خونه نداشتیم و برای همین خونه رو فروختم و تا خونه جدید رو پیدا کنم و بخرم یه دو سه ماهی طول کشید و خوردیم به تورم و دیگه نتونستم خونه بخرم.
همون سالی که اون معامله کذایی رو انجام دادم تصمیم گرفتم تا اونجایی که می تونم به بقیه کمک کنم مثل من اینطوری گرفتار نشن و کاسه چه کنم چه کنم دستشون رو نگیرن. اون روز شاید تصمیمم در حد یه رویا بود اما خیلی خوشحالم تو این مسیر پر چالش تونستم هم بصورت دانشگاهی آموزش ببینم و هم بصورت تجربی و افتخار میکنم در رسانهای که دارم نزدیک به ۹۰ هزار نفر با من همراه هستن و ۳۷۴ نفر دانش پذیر دارم که دارن آموزش می بینن تا اون کلاهی که سر من رفت سر اونا نره .